خلسه بتهوون!

ساخت وبلاگ

در سال ۱۸۱۰ خانمی بنام الیزابت برانتو نامه ای به گوته نوشت و در آن شرح دیدارش با بتهون را باز گفت. در قسمت هایی از این نامه از زبان بتهوون آمده است که:

“وقتی چشمانم را می گشایم دچار تاسف میشوم، زیرا آنچه که میبینم مغایر مذهبم هست. من دنیایی که نمیداند مکاشفه در موسیقی بسی والاتر از مکاشفه در علم و فلسفه است را تحقیر میکنم. موسیقی شرابی است که به انسان بالندگی تازه ای الهام میکند و من آن خدای شرابم که شراب شکوهمند و مقدسی را برای بشر عصاره میکشد و روح آنان را سرمست میکند. آنگاه که از این مستی به هوش آیند از آن دریا، گوهر ها بیرون کشیده اند و بقدر وسع خود ارمغانها به خشکی باز آورده اند.”

“من حتی یک دوست ندارم، باید تنها باشم، اما نیک میدانم که خداوند من از هر هنرمند دیگری هنرمندتر و به من نزدیکتر است… موسیقی بواقع میانجی زندگی عقلانی و احساسی است. با گوته در باره موسیقی من صحبت کنید و به او بگویید که سمفونی های مرا گوش دهد. آنوقت درخواهید یافت و به من حق خواهید داد که بگویم :”

“موسیقی گذرگاهی است اثیری به دنیای والای معرفت که بشریت را درمی یابد ولی بشریت از درکش عاجز است.”

فردای روز مصاحبه هنگامی که بتهوون متن مصاحبه را قرائت می کرد با حیرت گفت : “عجب حالت وجد و خلسه ای داشتم! ‌این حرفها را من زده ام ؟ 

از کانال تلگرام iclassical

وبلاگ ویولنیست جوان...
ما را در سایت وبلاگ ویولنیست جوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maziyarraissio بازدید : 263 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 7:01